دعاى آن حضرت بر آن دو نفر

مدائنى از عبدالله بن جناده روايت مى كند كه گفت: در آغاز خلافت على - كه بر او درود باد - از حجاز به سوى عراق مى آمدم، از مكه گذر نمودم، و عمره انجام دادم، آنگاه به مدينه آمدم و داخل مسجد پيامبر شدم، شنيدم مردم را به اجتماع كردن فرا مى خوانند، مردم جمع شده و على - كه بر او درود باد - كه شمشير به كمر داشت خارج شد، ديدگان به سوى آن حضرت متوجه گرديد، امام حمد و ثناى الهى گفته و بر پيامبر درود فرستاد، آنگاه در ضمن خطبه اش فرمود:

خدايا! در مقابل آنچه انجام داده اند آنان را با بدترين شكل نابود گردان، و از اشتباهاتشان در نگذر، و لغزششان را ناديده مگير، و آنان را يك لحظه مهلت نده، زيرا ايشان به دنبال حقى هستند كه آن را رها كردند، و خونى كه آن را ريختند.

خداوندا! خواستار تحقق وعده ات هستم، چرا كه فرمودى و فرموده ات حق است در مورد كسى كه مورد ستم قرار گيرد: 'خداوند او را يارى مى گرداند'.

خداوندا! وعده ام را تحقق بخش و مرا بخود وامگذار، بدرستيكه تو بر هر كار قادر و توانايى.

دعاؤه عليهما

اَللَّهُمَّ اِنَّ طَلْحَةَ بْنَ عُبَيْدِاللَّهِ اَعْطاني صَفْقَةَ يَمينِهِ طائِعاً، ثُمَّ نَكَثَ بَيْعَتي، اَللَّهُمَّ فَعاجِلْهُ وَ لاتُمْهِلْهُ.

اَللَّهُمَّ اِنَّ الزُّبَيْرَ بْنَ الْعَوامِ قَطَعَ قَرابَتي، وَ نَكَثَ عَهْدي، وَ ظاهَرَ عَدُوّي، وَ هُوَ يَعْلَمُ اَنَّهُ ظالِمٌ لي، فَاكْفِنيهِ كَيْفَ شِئْتَ وَ اَنّى شِئْتَ.