دعاى آن حضرت در شكايت ايشان از قومش و مذمت اهل كوفه

روايت شده كه آن حضرت فرمود: اى مردم كوفه خود را براى جهاد با دشمنان معاويه و يارانش آماده كنيد، گفتند: اى اميرالمؤمنين بما مهلت ده - تا آنجا كه گفت: - امام فرمود:

كسانى را بر شما حاكم گرداندم اما خيانت ورزيده و مكر نمودند، گروهى از آنان بر آنچه از اموال مسلمانان كه نسبت به آن ايشان را امين شمردم خيانت ورزيده و نزد معاويه بردند و گروهى براى خويشتن برداشتند، در حاليكه قرآن را خوار شمرده و نسبت به خداوند جرأت نمودند، حتى اگر يكى از شما را بر قبضه شمشيرى امين بشمارم بمن خيانت مى ورزد، و شما مرا به رنج انداخته و خسته نموده ايد، آنگاه دستهايش را بلند كرده و فرمود:

خدايا! من از زندگى در كنار اين مردم خسته شده ام و آرزويى ندارم، دوستم را به من برسان تا از ديدن اين مردم آسوده گردم و ايشان نيز از من آسوده شوند، در حاليكه هرگز به فلاح و رستگارى نمى رسند.

دعاؤه في شكواه من قومه، لمّا تثاقل اصحابه عن الجهاد

روي انه لما تواتر عليه الاخبار باستيلاء اصحاب معاوية على البلاد، و غلبة بسر بن ارطاة على اليمن، قام على المنبر ضجراً بتثاقل اصحابه عن الجهاد و مخالفتهم له في الرأى:

ايها الناس اني استنصركم لجهاد هؤلاء القوم فلم تنفروا، و اسمعتكم فلم تجيبوا، و نصحت لكم فلم تقبلوا، شهود كالغيّب، اتلو عليكم الحكمة فتعرضون عنها، و اعظكم بالموعظة البالغة فتنفرون منها، كانكم حمر مستنفرة فرّت من قسورة - الى ان قال: -

ام و اللّه لوددت انّ ربّي قد اخرجني من بين اظهركم الى رضوانه، و انّ المنية لترصدني، فما يمنع اشقاها ان يخضبها - الى ان قال: -

اَللَّهُمَّ اِنّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّوني، وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُوني، اَللَّهُمَّ لاتُرْضِ عَنْهُمْ اَميراً، وَ لاتُرْضِهِمْ عَنْ اَميرٍ، وَ مِثْ قُلُوبَهُمْ كَما يُماثُ الْمِلْحُ فِي الْماءِ.