دعاى آن حضرت در شب نيمه شعبان و شب جمعه بنام دعاى كميل

روايت شده كه كميل بن زياد حضرت على - كه بر او درود باد - را ديد كه اين دعا را در شب نيمه شعبان در سجده مى خواند.

و در روايت ديگرى آمده كه آن حضرت فرمود: اى كميل هر گاه اين را حفظ كردى در هر شب جمعه، يا در هر ماه يكبار، يا در هر سال يكبار، يا در تمامى عمرت يكبار آن را بخوان، كه كفايت شده، و يارى گرديده، و روزى داده مى شوى، و آمرزش از تو دريغ نمى گردد:

خدايا! از تو مى خواهم به رحمتت كه همه چيز را فرا گرفته، و به نيرويت كه با آن به هر چيز چيره گرديدى، و هر چيز براى آن خاضع شد، و در مقابلش ذليل مى باشد، و به جبروتت كه به آن بر هر چيز غالب شدى، و به عزتت كه هيچ چيز در برابرش قدرت مقاومت ندارد، و به عظمتت كه هر چيز را فرا گرفته است.

و به توانائيت كه بر هر چيز برتر گرديده، و به ذات جاودانه ات بعد از وجود هر چيز، و به نامهايت كه اركان هر چيز را فرا گرفته، و به دانشت كه به هر چيز احاطه نموده، و به نور وجهت كه هر چيز براى او نورانى گرديد، اى نور اى پاك، اى آغاز آغازگران و اى پايان پايان دهنده ها.

خدايا! بر من بيامرز گناهانى كه پرده ها را ميدرد، خدايا بر من بيامرز گناهانى كه نعمتها را فرو مى فرستد، خدايا بر من بيامرز گناهانى كه نعمتها را مبدّل به نقمت مى كند، خدايا بر من بيامرز گناهانى كه دعا را در بند قرار مى دهد، خدايا بر من بيامرز گناهانى كه بلا را نازل مى گرداند، خدايا بر من بيامرز گناهانى كه اميد را قطع مى كند، خدايا هر گناهى كه انجام داده و هر خطائى كه مرتكب شده ام را بيامرز.

خدايا! به يادت نزد تو تقرب جسته و تو را شفيع درگاهت مى نمايم، و به جود و بخششت از تو مى خواهم كه مرا بخود نزديك گردانده، و شكرت را بمن الهام كنى، و يادت را بمن بياموزى.

خدايا! از تو مى خواهم خواست شخص خاضع ذليل خاشع كه از من در گذرى و مرا مشمول رحمتت قرار دهى، و مرا به قسمت و تقديرت راضى و قانع گردانده، و در تمامى حالات متواضع نمائى.

خدايا! و از تو مى خواهم خواست آنكه فقرش شديد گشته، و حاجتش را در شدائد نزد تو مى آورد، و رغبتش در آنچه نزد توست بسيار مى باشد، خدايا فرمانروائيت بزرگ، و جايگاهت برتر، و چاره جوئيت مخفى، و امرت آشكار، و توانائيت پيروز، و قدرتت جارى گرديده، و فرار از حكومتت ممكن نيست.

خدايا! براى گناهانم آمرزنده، و براى زشتيهايم پوشاننده، و براى كارهاى ناپسندم تبديل كننده به خوبى جز تو نمى شناسم، معبودى جز تو نيست پاك و منزهى و ستايش تو را سزاست، بخود ستم كرده و به نادانيم جرأت بر كار زشت پيدا كردم، و به ياد گذشته و منّتت بر من تكيه نموده ام.

خدايا اى مولايم! چه بسيار زشتيها كه پوشاندى، و چه بسيار بلاها كه ناديده گرفتى، و چه بسيار لغزشها كه مرا پناه دادى، و چه بسيار ناپسندى ها كه دفع كردى، و چه بسيار ستايشهاى زيبا كه شايسته آن نبودم و منتشر ساختى.

خدايا! بلايم بزرگ گرديد و حالم به بد حالى گرائيد، و اعمالم اندك شده، و زنجيرهاى گناه مرا در برگرفته، و آرزهاى دور مرا از رسيدن به منافع باز داشته، و دنيا به غرورش، و جانم به جنايتش، و به تأخير انداختن توبه مرا فريب دادند.

پس به عزتت از تو مى خواهم كه اعمال بدم دعائم را از تو پوشيده ندارد، و مرا به كارهاى پنهان كه از من مى دانى رسوا نكنى، و در مقابل آنچه در خلوتها انجام داده ام، از كار زشت و خطا و استمرار كوتاهى و نادانيم و شهوات بسيار و غفلتم، در عقابم تعجيل ننمائى، و خدايا به عزتت در هر حال با من مهربان، و در هر كار بر من دلسوز باش.

اى معبودم و اى پروردگارم چه كسى را غير از تو دارم كه براى برطرف ساختن مشكلم و توجه در كارم از او درخواست كنم، اى معبودم و اى مولايم حكمى را بر من جارى ساختى كه در آن از هواى نفسم پيروى كردم، و از فريب دشمنم در آن خود را حفاظت ننمودم، او با هواى نفسم مرا مغرور ساخت، و مقدرات نيز او را يارى نمود، از اينرو در بعضى از كارها از حدودت تجاوز كرده، و با بعضى از اوامرت مخالفت نمودم، در تمامى اين امور تو را سپاس گفته و در آنچه مقدراتت بر من جارى شده دليلى ندارم، و حكم و آزمايشت بر من لازم الاجراء گرديده است.

بار الها! نزد تو آمده ام بعد از كوتاهيم و تجاوز بر نفسم، در حاليكه عذرخواه، پشيمان، سرافكنده، خواستار ناديده گرفتن لغزشها و آمرزش گناهانم، انابه كرده، اقرار نموده، اذعان داشته، اعتراف مى كنم، از آنچه انجام داده ام راه فرارى نمى يابم، و پناهى ندارم كه در كارم بسوى آن رو كنم، جز پذيرش معذرتم و داخل ساختنم در رحمت گسترده ات.

خدايا! پس عذرم را بپذير، و شدت كارم را مورد رحمت قرار ده، و از بند اسارت رهايم ساز، پروردگارا به ناتوانى بدنم و به لطافت پوستم و نازكى استخوانم رحم كن، اى آنكه خلقتم و يادم و پرورشم و نيكى نمودن به من و غذا دادنم را آغاز كردى، مرا به كرم و نيكى نخستينت بمن ببخش.

اى معبودم و اى آقايم و اى پروردگارم، آيا مرا به آتش دوزخت عذاب ميكنى بعد از آنكه تو را به يگانگى پرستيده، و بعد از آنكه قلبم از شناخت تو پوشيده شده، و زبانم ذكر تو را مى گويد، و قلبم محبت تو را به دل گرفته، و بعد از اعتراف به ستم بر خود و خواندنت، در حاليكه در برابر پروردگاريت خاضعم، نه، اينگونه نيست، تو گرامى تر از آنى كه پرورش يافته ات را ضايع سازى، يا آنكه او را نزديك نموده اى را دور گردانى، يا آنكه پناه داده اى را رها سازى، يا آنكه او را كفايت كرده و مشمول رحمت قرار داده اى را به امواج بلاها بسپارى.

اى آقا و اى مولا و اى معبودم كاش مى دانستم آيا آتش را مسلط مى گردانى بر چهره هايى كه در برابر عظمتت سر به سجده نهاده، يا بر زبانهايى كه يگانگى ات را توصيف كرده و به شكر و مدح تو گويا بوده، و بر قلبهايى كه به خداونديت اعتراف نموده، و بر دلهايى كه آنقدر شناخت تو را در خود دارد كه در برابرت خاشع گرديده، و بر اندامهايى كه به جايگاههاى پرستشت شتابان و با اختيار حركت نموده، و با اعتراف از تو آمرزش خواسته است، پروردگارا اى بزرگوار اينگونه گمانم بتو نبوده، و اينگونه از فضلت بما خبر نداده اند.

و تو ناتوانيم در برابر اندكى از بلاها و عذابهاى دنيايى و مشكلاتى كه در آن وجود دارد را مى دانى، در حاليكه اين عذابها و مشكلات مدتش اندك، بقايش كوتاه، مدتش كم است، پس چگونه بلاهاى آخرت و مشكلات بزرگ آن را تحمل كنم، در حاليكه آن بلائى است كه مدتش طولانى و بقايش جاودانه است، و تخفيفى بر ساكنين آن داده نمى شود، زيرا آن از غضب و انتقام تو سر چشمه گرفته است، و اين چيزى است كه آسمانها و زمين تحمل آنرا ندارند، اى آقايم پس چگونه من آنرا تحمل كنم در حاليكه من بنده ناتوان ذليل خوار مسكين و فقير توأم.

اى معبودم و اى پروردگارم و اى آقايم و اى مولايم براى كدامين امر نزد شكايت كنم، و از كداميك ضجه و ناله بزنم، براى درناكى عذاب و شدت آن، يا براى طولانى بودن آن و مدت بسيارش، پس اگر در عذابهايت مرا همراه دشمنانت قرار داده، و بين من و آنان را گردآورى، و بين من و دوستان و اوليائت جدائى افكنى، اى معبودم و اى پروردگارم و اى آقايم و اى مولايم تصور ميكنم كه بر عذابت صبر كنم اما چگونه دوريت را تحمل نمايم، و تصور مى كنم بر حرارت آتشت صبر كنم اما چگونه در كرامت و بزرگوارى تو نظر افكنم و باز صبر نمايم، يا چگونه در آتش ساكن گردم در حاليكه اميدم به بخشش توست.

اى مولا و اى آقايم سوگند به عزتت صادقانه قسم مى خورم، اگر مرا رهايم سازى در حاليكه قدرت سخن گفتن داشته باشم، در ميان اهل جهنم ناله مى زنم همچون ناله آرزومندان، و فرياد ميزنم همچون فرياد فرياد خواهان، و بر تو مى گريم همچون گريه جداشدگان، و تو را مى خوانم كه كجائى اى سرپرست مؤمنان، اى نهايت آرزوى عارفان، اى فريادرس پناه خواهان، و اى دوستدار قلب راستگويان، و اى معبود جهانيان.

اى مولايم اى آنكه پاك و منزهى و سپاس تو را سزاست، آيا مى شود در آتش دوزخ صداى بنده مسلمانى را بشنوى، كه بخاطر مخالفت با تو در آن زندانى شده، و به خاطر نافرمانيش عذاب آنرا مى چشد، و به خاطر گناهان و خطاها در بين طبقات آن زندانى است، و او ناله مى زند ناله آرزومند رحمتت، و تو را مى خواند با زبان آنكه تو را به يگانگى مى پرستد، و به پروردگاريت به تو توسل مى جويد.

اى مولايم پس چگونه در آتش مى ماند در حاليكه اميدوار بردبارى و مهربانى و رحمت گذشته توست، يا چگونه آتش او را بدرد آورد در حاليكه آرزومند فضل و رحمت توست، يا چگونه شعله هاى آتش او را بسوزاند در حاليكه تو صداى او را شنيده و جايش را مى بينى، يا چگونه زبانه هاى آتش او را فرا گيرد در حاليكه به ناتوانيش آگاهى، يا چگونه در بين طبقات آتش فرياد بزند و تو او را راستگو مى دانى، يا چگونه فرشتگان موكل بر آتش او را بسوى آتش ببرند در حاليكه او تو را مى خواند، يا چگونه او اميدوار فضل تو در رهائى از آتش باشد و تو او را رها كنى.

نه، اينگونه نيست، و گمانم بتو اين نمى باشد، و آنچه از فضلت شناخته، و آنچه از نيكى و احسان در حق آنانكه تو را مى پرستيدند ديده ام اينگونه نبوده است، يقين دارم اگر حكم تو در زمينه عذاب نمودن منكرانت و جاودانه در عذاب ماندن دشمنانت نبود تمامى آتش را سرد و سلامت مى نمودى، كسى را در آن قرار نمى دادى.

اما اى آنكه نامهايت مقدس است، تو سوگند خورده اى كه جهنم را از كافران از جن و انس لبريز گردانى، و دشمنانت را در آن جاودانه قرار دهى، و اى آنكه ستايشت برتر است از آغاز اين را فرمودى و با كرم خود نعمت ارزانى داشتى، 'پس آيا آنانكه ايمان آوردند همانند فاسقان مى باشند، نه، مساوى نيستند'.

اى مولا و اى آقايم پس از تو مى خواهم - به قدرتى كه آنرا تقدير فرموده، و به حكمى كه الزام نموده، و بر تمامى مخلوقات با آن غالب گرديده اى - كه در اين شب و اين ساعت بر من ببخشى تمامى گناهانى كه انجام داده ام، و تمامى خطاهائى كه مرتكب شده ام، و تمامى زشتيهائى كه پنهان ساخته ام، و تمامى نادانيهائى كه عمل كرده ام، پنهان ساخته يا آشكارا انجام داده ام، مخفى نموده يا ظاهر ساخته ام، و هر گناهى كه فرشتگانت را امر به نوشتن آن كرده اى، آنانكه ايشان را به حفظ اعمالم موكل ساخته، و همراه اندامم آنانرا شاهد قلمداد كرده اى - در حاليكه تو در وراى آنان مراقب بوده و آنچه از ديد آنان مخفى است را نظاره گرى، آنچه را به رحمتت مخفى گردانده و به فضلت مستور نموده اى -، و اينكه بهره ام را بسيار گردانى از هر خيرى كه نازل فرموده، يا احسانى كه تفصل نموده، يا نيكى كه منتشر ساخته، يا روزى كه گستراندى، يا گناهى كه بخشيدى، يا خطائى كه پوشيده داشتى.

اى پروردگارم، اى پروردگارم،اى پروردگارم، اى معبودم و اى آقايم و اى مالك جانم، اى آنكه جانم در اختيار اوست، اى داناى به مشكلات و فقرم، اى آگاه به بيچارگى و فقرم.

اى پروردگارم،اى پروردگارم، اى پروردگارم، به حقت و پاكيزگيت و برترين صفات و نامهايت از تو مى خواهم كه اوقاتم در شب و روز را به يادت زنده نگاه داشته، و به خدمتت پيوسته بكار گيرى، و اعمالم را نزد خود مقبول گردانى، تا تمامى كارها و ذكرهايم در راستاى تو باشد، و همواره در خدمت تو بسر برم، اى آقايم اى آنكه تكيه ام بر اوست، اى آنكه حالاتم را به او شكايت مى كنم.

اى پروردگارم،اى پروردگارم،اى پروردگارم در راه خدمتت اندامم را نيرومند، و براى تصميم قوى گرفتن قلبم را نيرو بخش، و در خشيت از تو و استمرار بخشيدن در خدمت نمودن به تو به من جدّيت ارزانى دار، تا همراه پيشى گيران بسوى تو آيم، و در زمره شتاب كنندگان بسويت شتاب ورزم، و در ميان مشتاقان مشتاق نزديكى به تو باشم، و همانند نزديكى مخلصان بتو نزديك گردم، و همانند يقين داران از تو بترسم، و در جوارت با مؤمنان ساكن گردم.

خدايا! هر كه بمن قصد بدى نمود بدى را بخودش باز گردان، و هر كه مكرى بمن زد مكر را دامنگير خودش نما، و مرا از بندگانى قرار ده كه بهترين بهره را برده، و نزديكترين فرد بتو بوده، و از خواص درگاهت باشم، چرا كه اين امور تنها به فضل تو ميسر است، به بخششت مرا ببخش، و به بزرگواريت بر من توجه نما، و به رحمتت مرا حفظ كن، و زبانم را به ذكرت گويا، و قلبم را از محبتت پر گردان، و به اجابت نيكويت بر من منت گذار، و لغزشم را ناديده گير، و خطايم را ببخش، چرا كه تو به بندگانت در مورد پرستش خودت حكم نموده، و به خواندنت امر كرده، و ضامن اجابت آن شدى.

پروردگارا! بسوى تو چهره ام را قرار داده، و بسوى تو اى پروردگار دستم را گشودم، به عزتت سوگند كه دعايم را اجابت كن، و مرا به آرزويم برسان، و اميدم از فضلت را قطع مكن، و شر دشمنانم از جن و انس را كفايت كن.

اى آنكه سريع راضى و خشنود مى گردد، بيامرز كسى را كه جز دعا وسيله ديگرى ندارد، چرا كه آنچه بخواهى را انجام مى دهى، اى آنكه نامش دوا، و يادش شفاء، و طاعتش بى نيازى است، كسى كه سرمايه اش اميد و سلاحش گريه است را مشمول رحمتت قرار ده.

اى آنكه نعمتش گسترده بوده و عذابها را دفع مى كند، اى نور بيمناكان در تاريكى، اى داناى بدون آموزش و ياد گيرى، بر محمد و خاندانش درود فرست و آنچه تو شايسته آنى را بمن لطف فرما، و درود و سلام بسيار خدا بر فرستاده اش و پيشوايان راستين از خاندان او.

دعاؤه اذا رأى الهلال

اَللَّهُمَّ اِنَّ النَّاسَ اِذا نَظَرُوا اِلَى الْهِلالِ نَظَرَ بَعْضُهُمْ في وُجُوهِ بَعْضٍ، وَ رَجا بَعْضُهُمْ بَرَكَةَ بَعْضٍ.

اَللَّهُمَّ اِنّي اَنْظُرُ اِلى وَجْهِكَ جَلَّ ثَناؤُكَ، وَ وَجْهِ نَبِيِّكَ، وَ وَجْهِ اَوْلِيائِكَ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَعْطِني ما اُحِبُّ اَنْ تُعْطِيَنيهِ فِي الدُّنْيا وَ الْاخِرَةِ، وَ اصْرِفْ عَنّي ما اُحِبُّ اَنْ تَصْرِفَهُ عَنّي فِي الدُّنْيا وَ الْاخِرَةِ، وَ اَحْيِنا عَلى طاعَتِكَ وَ طاعَةِ اَوْلِيائِكَ وَ طاعَةِ وَلِيِّكَ صَلَواتُكَ وَ رَحْمَتُكَ عَلَيْهِمْ وَ التَّسْليمِ لِأَمْرِكَ، وَ تَوَفَّنا عَلَيْهِ وَ لا تَسْلُبْناهُ، وَ تَفَضَّلْ عَلَيْنا فيهِ بِرَحْمَتِكَ.

ثمّ تقول:

ما شاءَ اللَّهُ، لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظيمِ - عشراً، اَللَّهُمَّ صلَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ - عشراً.

ثم كان يولّيه ظهره و يقول:

رَبّي وَ رَبُّكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ، اَللَّهُمَّ ثَبِّتْنا عَلَى السَّلامِ وَ الْاِسْلامِ، وَ الْأَمْنِ وَ الْايمانِ، وَ دَفْعِ الْاَسْقامِ، وَ الْمُسارَعَةِ فيما تُحِبُّ وَ تَرْضى مِنْ طاعَتِنا لَكَ.