روى محمد بن العتمة، عن ابيه، عن عمّه قال: رأيت فى المدينة رجلاً على ظهره قربة و فى يده صحفة، يقول:
اَللّهُمَّ وَلِيَّ الْمُؤْمِنينَ وَ اِلهَ الْمُؤْمِنينَ وَ جارَ الْمُؤْمِنينَ، اِقْبَلْ قُرُباتِيَ اللَّيْلَةَ، فَما اَمْسَيْتُ اَمْلِكُ سَوى ما في صَحْفَتي وَ غَيْرَ ما يُواريني، فَاِنَّكَ تَعْلَمُ اَنّي مَنَعْتُ نَفْسي مَعَ شِدَّةِ سَغْبي، اَطْلُبُ الْقُرْبَةَ اِلَيْكَ غُنْماً، اَللَّهُمَّ فَلا تُخْلِقْ وَجْهي وَ لا تَرُدَّ دَعْوَتي.
فاتيته حتى عرفته، فاذا هو على بن ابى طالب عليه السلام، فاتى رجلاً فاطعمه.
محمد بن عتمه از پدرش، از عمويش روايت كرده كه گفت: در مدينه شخصى را ديدم كه بر پشتش مشكى و در دستش ظرفى قرار داشت و مى گفت:
خداوندا! اى سرپرست مؤمنان و معبود مؤمنان و همنشين مؤمنان، امشب امورى كه مرا به تو نزديك مى گرداند را از من قبول كن، امشب بيش از آنچه در مشك و در ظرف قرار داده ام چيزى ندارم، تو مى دانى من با شدت گرسنگى از خوردن امتناع ورزيدم تا نزد تو نزديكى يابم، خدايا پس جهره ام را تيره مكن و دعايم را باز مگردان.
نزد او آمدم او را شناختم كه حضرت على - كه بر او درود باد - بود، پس نزد كسى رفت و به او غذا داد.